..
مقدمه
السلام علیک یا صریع الدمعه العبری.
السلام علیک یا مذیب الکبد الحری.
السلام علیک یا صریع العبره السابکه وقرین المصیبه الراتبه.
دیدگانت پر اشک، لبانت خشکیده، سینه ات گداخته، قلبت شعلهور، روحت پرتلاطم، لیکن مهار نفست برمشت.
سرود ایمان بر لب، نوای توحید در کام، یاد خدا در دل، دستار پیامبر بر سر، کهنهپیرهن امانت مادر بر تن، بزم اشکواره در پیش.
ای حسین، ای رازدار منزل وحی؛ غم سرای خیمه هایت، سوزش قلب زنانت، گریهنوباوگانت، آه و سوز خواهرانت، العطش از دخترانت، عالمی را اشک ریزان میکند!
ای حسین ای رهنمای راه ایمان، ای حسین ای جرعه نوش جام یزدان، کوفیانبد صفت، نامردمان بی مروت، دعوت گران بی فتوت، حیا از مادرت زهرا۳ نکردند!
ای حسین جان ای خون یزدان!
واژگان در چکامه شور تو ناتوان، شعر گویان در ستایش صبر تو حیران، و ادیبان دربیان ایثار تو سرگردان.
یا حسین! نیایت۹ به شهادت پذیریات جان یافت، زکریا(ع) به غم آمیخته بانامت ره جست، فطرس به برکت گاهواره تو بال یافت. گویی که در قربانگاه زمینِ آرزو حاجیان قربانی به یاد تو کنند؛ و گویی احرام به تن داران در سرزمین عرفات دنبال راه توروند که تو فرزند مکه و بطحایی، فرزند زمزم و صفایی، پور حل و منایی.
گرگان بیشه شهوت، پارگان تنت را تن پاره کردند، روبهان مرغزار حیله دعوتنامهها را به شمشیر باز کردند و حرامیان بستر کفر دست پلید خویش را برای بیعت بهسوی تو گشودند که چه نیک فرمودی:
«ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله والذله و هیهات منا الذله یا بیاللّ’ه ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت وانوف حمیه ونفوس ابیه من ان توثر طاعهاللئام علی مصارع الکرام؛
همانا، حرام زاده فرزند حرام زاده، مرا بر دو کار مخیر داشته؛ یکی مرگ و دیگریخواری. و چه دور است ذلت از ما خاندان. خداوند و پیامبرش و باورمندان و دامنهایپاکیزه (که ما را پروردند) و مردمی که زیر بار ستم نروند و افرادی که تن به خواری ندهند(جملگی) دوری میگزینند؛ که فرمانبری ناپاکان بر کشته شدن شرافتمندانه برگزیدهشود».
دژخیمان اهریمن صفت، کرنشگران معبد نفس، فرمانبران سفیر ابلیس،غنودگان بر بستر آمال و دنباله روان امیر جانیان یزید، صلایت را با تیر و پیکان پاسخدادند و دلایلات را با سنگ. برای آنکه همه تاریخ راز مظلومیت را بدانند، فرمودی:
«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله (ص) هل من موحد یخاف اللّ’ه فینا؟ هلمن مغیث یرجواللّ’ه باعاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عنداللّ’ه فی اعانتنا؟
آیا کسی هست که از حرم رسول خدا (ص) پاس دارد؟ آیا یکتا پرستی هست که درحق ما از خداوند بترسد؟ آیا پناه دهندهای هست که به پناه دادن ما به خدا امید وار باشد؟آیا کمک کاری هست که با کمک به ما بدانچه نزد خداست، امیدوار باشد؟ آه، که نوایت راناشنوده گرفتند؛ افسوس که پور پیامبر، فرزند زهرا و حیدر(ص) را تنها گذاشتند، دردا که بارها کردن تیری زهر آگین به سویت، دیدگان پر التهاب کودکانت را برهم گذاردند؛ وای کهبر سینه پر درد دخت امیر مؤمنان دست پرورده زهرای مرضیه، آتش غم ریختند و اندوهاکه حرمت را شکستند!
مقدمه
حمد بی پایان و سپاس فراوان ذات احدیت خداوند تبارک و تعالی را، خدایمهربانی که نعمت اسلام عزیز و پیروی از احکام نورانی را به ما عنایت فرمود. و هزارانسلام و صلوات به ارواح پاک انبیاء و اولیا و شهدا از آدم تاخاتم، از صفی الله تاحبیب الله وولی الله، جانهای پاک و مشتاقی که لحظهای در راه هدایت خلق کوتاهی نکردند. سلامو صلوات حق تعالی و همه ملائکه و کروبیان به روح مطهر سومین خورشید آسمانامامت، سید و سالار شهیدان، بزرگ مؤسس دانشگاه کربلا به عشق و ایثار و شهادت اماماحرار و آزادگان، قبله دردمندان حضرت اباعبداللّ’ه الحسین (ع) و بر اولاد و اصحاب باوفایش؛ سر آغاز هر دگرگونی و انقلابی در اجتماع یا در تاریخ و هم چنین در ادبیات،همواره از کارهای بزرگ و تحولات اساسی و زیر بنایی سر چشمه میگیرد. چه کاری و چهتحولی از رویداد روز دهم عاشورای سال ۶۱ ه در طول تاریخ بشریت مهمتر و عظیمترمیباشد؟ کاری که حسین (ع) کرد و جانبازی و ایثاری که او در راه ایمان و عقیده راستینخود به خداوند نشان داد تا اسلام و قرآن جاوید بماند، همتا و مانندی در تاریخبشریتندارد.
در فراز و نشیبهای تاریخ جوامع بشری، چه بسا اشخاصی که در راه خدا و در راهایمان و عقیده خود کشته شدند و چه بسا افرادی که با میل و رغبت برای حفظ اصولانسانیت و آیین پاک زندگی از لذات مادی و دنیوی چشم پوشیدند و پرهیزکاری و ایمان ورهروی در طریق حق را بر خوشیهای زود گذر زندگی ترجیح دادند، ولی هیچکدام«حسین بن علی(ع) » نشدند. از این روی و چه به حق و درست، از فردای فاجعه عاشورایحسینی، انقلاب و دگرگونیهای عظیمی در مردم و جامعه، در دلها و در افکار، در اعمال وگفتار آغاز گردید.
جامعهای که در حالت آرامش قبل از طوفان به سر میبرد و به ندای حقطلبی وحقیقت گویی بزرگ مرد آزادی و حرّیت جواب مثبت داد و حماسه «عاشورا» چون مشعلیفروزان آتش بی پایان بر هستی ستمگران و ظالمان کاخ نشین زد. به طوری که نهضت وقیامی در اجتماع بر علیه ستمگران آن واقعه و بر علیه هر ستمگری به وجود آمد که درفاصلهای بس کوتاه، عاملان آن به شدیدترین صورت ممکن به مجازات اعمال خودرسیدند. از آن مهمتر اثری بود که این حماسه و انقلاب در دگرگونی ادب و شعر فارسی وعربی باقی گذاشت که میتوان آن را مبدأ و سر آغاز رستاخیزی در ادبیات ایران وعربدانست.
آنچه بعد از گذشت نزدیک به چهارده قرن از حماسه جاوید حسین(ع) پیام قیام وجانبازی امام حسین (ع) و اولاد و اصحاب آن بزرگوار بدون هیچ کم و کاستی به نسلامروز رسانده است، زبان ادبیات و شعر است.
حماسه و قیام امام حسین (ع) به دو صورت ماندگار شد: یکی، مورخان و تاریخنگاران که این حماسه را به وسیله تاریخ به گوش ما رساندهاند. هر چه مطالعه تاریخسازنده و مفید است، اما به اندازه شعر و ادبیات ماندگار و اثربخش نیست، چه بسا بیتیشعر اثرش از یک کتاب تاریخی بیشتر باشد. زبان شعر، زبان احساسات پاک درونی هرانسان است و این اخلاص هر چه بیشتر باشد اثر بخشی آن نیز بیشتر خواهد بود.
بنابراین: نام حسین(ع) شعار انقلاب بر علیه ظلم و ستم گردید و شاعران انقلابیبزرگ همچون، کمیت اسدی، دعبل خزاعی، ابو فراس حمدانی و…ظهور کردند که با اشعارانقلابی و تکان دهنده خود موجبات از هم گسیختگی و زبونی دستگاههای خلافت بهناحق بنی امیه و بنی عباس را فراهم آوردند. به طوری که بیان رسا و دلیرانه و انقلابی اینگویندگان بزرگ از هر چیزی برای حکمرانان ستمگر و ظالم زمان غیر قابل تحملتر بودو این امر تا جایی ادامه یافت که بردن نام حسین (ع) و یاد او از طرف حکومت وقت،ممنوع اعلام گردید و جرمی بزرگ محسوب میشد.
در طول تاریخ از هنگام ولادت حضرت امام حسین(ع) تا امروز، شاعران بزرگیدر مدح و منقبت و رثای آن حضرت اشعاری سرودهاند. در کتابهای متعدد نقل شده کهجبرئیل به هنگام جنبانیدن گهواره امام حسین(ع) شعر ذیل را میخواند:
«ان فی الجنه نهراً من لبنلعلی ولزهراء و حسین و حسن
کل من کان محباً لهمیدخل الجنه من غیر حزن یعنی در بهشت نهری است از شیر که از آن علی و فاطمه و حسین و حسن : است هرکسی دوست این خاندان باشد، بدون اندوه وارد بهشت خواهد شد.
آری، جبرئیل به عنوان اولین شاعر در مدح و منقبت حسین (ع) شعر میگوید وپیامبر عظیم الشأن اسلام نیز بارها در منقبت امام حسین با زبانی زیبا و ادبی شهادتامام حسین (ع) و گریه بر آن حضرت را یاد آور شده، همچنین حضرت علی (ع) وفاطمه۳٫
از لحظهای که فاطمه زهرا(س) به حسین (ع) حامله شد، حزن و اندوه او را فراگرفت و در روز ولادت با نزول جبرئیل و بیان داشتن داستان شهادت آن امام معصوم،فاطمه زهرا و رسول خدا و علی مرتضی۶ به سوگواری و عزاداری سالار شهیدانپرداختند. فاطمه زهرا(س) بارها این شعر را میخواند:
«و احسینا ذبیحاً من قفاه» «و احسیناه قتیلاً بالدما»
مردی اعرابی وارد مدینه شد و از کریمترین مردم سؤال کرد؛ امام حسین (ع) را بهاو معرفی کردند. وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز یافت، پشت سر آن بزرگوارایستاد و این شعر را خواند.
«لم یخب الا من رجاک و من…»
آن که به تو امیدوار شده، نا امید نگشته و کسی که بر در خانه آمده و دق الباب کرده،به امید بخشش آمده است، تو بخشنده و مورد اعتمادی، پدرت کشنده فاسقان بود. اگرهدایت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا میگرفت. امام حسین (ع) نمازش را سلامداد و به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ گفت: بله، چهار هزار دینارباقی مانده. فرمودند: آن را بیاور که نیازمند حقیقی آن آمده است.
قنبر دینارها را آورد. امام دو برد خود را از تن در آورده و دینارها را در آن پیچید ودست مبارکشان را از شکاف در، خارج کردند و به خاطر کم بودن دینارها از اعرابی خجالتکشیدند و این شعر را سرودند: «خذها فانی الیک معتذر…»
بگیر این مقدار دینار را، من به خاطر کمی آن از تو عذر میخواهم و بدان که من بهتو مهربانم. اگر در آینده وسیله فراهم شد، ثروت سرشاری بر تو ریزش خواهد کرد. لیکنمردم زمان بیگانه پرستند و اینک دست ما خالی است. اعرابی دینارها را گرفته و هایهای گریه کرد:امام فرمود شاید آنچه عطا کردم به تو کم است، اعرابی گفت: نه، ولیکنگریه من برای این است که چرا این دستهای با سخاوت زیر خاک خواهند رفت.
بیان این داستان حاکی از روح پاک و آسمانی امام حسین(ع) است. آری، «شعر»زبان احساسات پاک و الهی است. یکی از دلایلی که موجب شد قیام امام حسین(ع) بعداز گذشت چهارده قرن، همچنان پویا و زنده باشد توجه و تأکید ائمه اطهار به شعر گفتندرباره امام حسین و قیام کربلا بود.
ابو عماره منشله شاعر میگوید: روزی به حضور امام صادق (ع) مشرف شدم، امامبه من فرمودند: چند شعر در مرثیه امام حسین بخوان. من به شعر خواندن مشغول شدم،امام گریستند: تا آن جا که صدای گریه از خانه آن حضرت بلند شد. حضرت فرمودند: با آنروشی که بین خودتان مرسوم است و میخوانید و نوحه سرایی میکنید بخوان؛ وقتی که باآهنگ و صدای بلند شعر خواندم. امام خیلی گریه کردند و صدای گریه بانوان و خانواده آنحضرت نیز از پشت پرده بلند شد. هنگامی که ختم کردم، امام فرمودند: هر کس در مرثیهامام حسین(ع) شعر بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، حتماً اهل بهشت خواهد بود و هر کسسی نفر یا بیست نفر، ده نفر، پنج نفر و یک نفر را بگریاند و نیز هر کس مرثیه بخواند وخود به تنهایی بگرید و یا خود را شبیه گریه کنندگان بدارد، بهشت بر او واجب میگردد.
یکی از چهرههای ادبیات عرب «فرزدق» است. ملا عبداللّ’ه افندی در «ریاضالعلماء» گوید: ابو فراس شاعر معاصر جریر، معروف به فرزدق، شاعری شیعی و امام است.او همان کسی است که قصیدهای در فضل امام علی ابن الحسین(ع) انشا کرد. اصحابرجال، او را در شمار یاران امام آورده و از او به نیکی یاد کردهاند؛ گرچه این توفیق را نداشتکه در قیام حماسی امام حسین (ع) ایشان را یاری کند و در ملاقاتش با امام حسین(ع)در جواب سؤال امام درباره مردم عراق گفت: «دلهایشان با تو و شمشیرهایشان درخدمت بنی امیه است.» اما بعد با دفاع به جای خود از امام سجاد (ع) ارادت و محبت خودرا به ساحت ائمه اطهار: نشان داد. مورخان نقل کردهاند که به روزگار ولید بنعبدالمطلب مروانی ولیعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد زیارت خانه خدا واردمکه شد و برای طواف، گام در مسجد الحرام نهاد. چون خواست که حجر الاسود را استلامکند، فشار جمعیت مانع از این کار شد. ناگزیر برگشت و بر منبری که برایش نصب کردهبودند نشست. بزرگان شام جملگی در اطرافش به تماشای مطاف پرداختند. ناگهان امامسجاد(ع) که سیمایش از همه زیباتر و لباسش از همه مردان پاکیزهتر بود، از افق مسجدبدرخشید و به مطاف آمد. چون نزدیک حجرالاسود آمد، موج جمعیت در برابر هیبت وعظمتش کنار رفت. حضرت دست به حجرالاسود بسود و به طواف پرداخت. تماشای اینمنظره، موجی از خشم در دل هشام بر انگیخت. آتش حسد در درونش شعله کشید. یکیاز بزرگان شام با حیرت گفت: این کیست که این گونه مردم از او تجلیل میکنند؟ هشام درحالی که امام را نیکو میشناخت، به تجاهل پاسخ داد و گفت او را نمیشناسم!
روح حساس فرزدق از این حق کشی بیازرد، و آتش غیرت از درونش شعله کشید، وحربه سخن و تازیانه شعر به هوا رفت، و در جواب آن مرد، آن چکامه بلند را بسرود، و سیلسخن را از منبع دل به قدرت ایمان سرازیر کرد. چون شعر به پایان رسید، هشام به اوگفت: چرا تاکنون در مدح ما چنین شعری نسرودی. فرزدق جواب داد: جدی به مانند جداو، و پدری هم شأن پدر او، و مادری به پاکیزگی گوهر مادر او بیار، تا تو را نیز چوناوبستایم.
هشام پس از این واقعه نام فرزدق را از دفتر جوایز سترد و در سرزمین «عشفان»بین مکه و مدینه او را به زندان انداخت. چون خبر به امام سجاد (ع) رسید، دوازده هزاردرهم، به رسم صله، برای او فرستاد. فرزدق نستاند و گفت: «من تو را به خاطر خدایمتعال ستودم، نه برای بخشش» امام پیام فرستاد که: «ما اهل بیت چون چیزی به کسیبخشیم، از او باز نخواهیم گرفت».
میدانیم که ستایش از پیامبر و آل، جز صدق و اخلاص او به این خاندان از چیزدیگر حکایت نمیکند. زیرا اگر حسان بن ثابت به روزگاری میزیست که شعر و شاعری وسخن از پیامبر و خاندانش گفتن، کمتر درد سر داشت، ولی روزگار فرزدق سودای آن زمانو موقعیت بود. سخن از خاندان پیامبر و علی جز محرومیت و زندان و شکنجه چیزی بهدنبال نداشت، و جز بر خشم و کین بنی امیه به شاعر نمیافزود و این جاست که شجاعت وصداقت شاعری چون او به خوبی آشکار میشود و تازیانه سخن به هوا میرود و در آن جاکه طاغوت بر منبر تکبر، به تجاهل میپردازد محکم بر سرش فرود آید، آنچنان محکم،که فرصت واکنش را از او میگیرد. و این همه نیست، مگر به ایمان و تعهد و مسؤلیت. وکیست که نداند چرا دعبل چهل سال چوبه دارش را به دوش میکشد، عمروبن حمقسرش بر نیزه میرود، میثم تمار بر بالای درخت مثله میشود، حجر در «مرج عذراء» بهخون میغلطد، کمیت بن زید اسدی را به شمشیر شکم میدرند، فرزدق به زندان میرود،و زیدبن علی هفت سال بر بالای دار میماند، و عمار یاسر این پیر نود ساله این بیدار دل(ابو یقضان) در صفین به دست گروه یاقی شهید میشود. آری، کیست که نداند شهادتاینان بیش از همه، حجتی است بر درستی و حقانیت مکتب اسلام و اکنون پس از چهاردهقرن، پس از منادیان آزادی، فرزند برومند آن سلاله پاک، شورشگر پر خروش، سرخیلمستضعفان تاریخ، ورائد کاروان نجات و هدایت، آن قائد قیامگر قم، امام خمینی ـ روحیفداه ـ بارگران این مبارزه چهارده قرنه را در خط توحید به دوش میکشید و درود بر روحاوباد!
از جمله، شاعرانی که با اشعار خود عشق و محبت خود را به ساحت مقدساهلبیت عصمت و طهارت به اثبات رسانیده و با شعر و کلام خود از مریم مقدس اسلامدفاع نمودهاند، میتوان به دعبل بن علی الخزاعی اشاره نمود، دعبل که به سال ۱۴۸هجری چشم به جهان گشود و پس از عمری طولانی در ۹۸ سالگی به قتل رسید. در عللمرگ او سخن بسیار رفته است، ولی اجمال این که یکی از حاکمان که از نیش زبان تند اوتا اعماق جان رنجیده بود، سر انجام تصمیم به قتل وی میگیرد و این بار، دیگر بخت بادعبل یار نیست و او در چنگال مرگ گرفتار میآید. ولی طرفه آن که این پیرمرد با بیش از۹۸ سال، هنوز شور و نشاط و تندی معهودش را محفوظ داشته بوده است. در هر حال، اگرچه حوادث جالب حیات او جزء مهمترین عواملی است که ضرورت پژوهش در شخصیتاو را مینمایاند، ولی نباید از نظر دور داشت که این بعد ادبی است که این شخصیت راماندنی و حافظه تاریخ را با نقش او مزین ساخته است. در این که او ادیبی بارع بوده است،هیچ شکی نیست، چه نگاهی ریز نگر و زیبایی و لطافت ابیات او را مینمایاند، ایناستحسان اشعار او مخصوص طائفه خاص و محدودی از مردمان نیست؛ بلکه محبت وعنایت به این اشعار همگانی و عمیم است. سخن شناسان نیز که از ریزنگریهای ویژهبرخوردارند و به قضایای ادبی جز با دیدی انتقادی نمینگرند، خود در اعتراف به هم وزنیو هماهنگی این ابیات، گوی سبقت را از دیگران ربودهاند و هم ایشانند که مکتب ورسالههای خود را به صحنههای گویایی از استشهاد به اشعار او مبدل ساختهاند. معانیالفاظ، واژهشناسی، معانی بیان، بلاغت و فصاحت، همگی عرصههایی هستند که ابیاتدعبل هنرمندانه در آنها نقش آفرینی میکنند و این ادبا هستند که با ذوق و سلیقه هنریخویش و با دقت فراوان این هنرمند را گزیدهاند. این ابیات از چنان سلاستی برخوردارندکه خواننده را در نخستین برخورد به سوی خود میخوانند و گویی همگی جملات هم وزنو مقفاییاند که همه کس در برابرشان به فهم و درک میایستد. این، در حالی است کهاندک غور و تأملی عمق و ژرفناکی آنها را مینمایاند، و گاه چنین به نظر میرسد که معانیبلند این اشعار از حیث سرایش و درک از حیطههای ادراکی بشر خارجند و این پدیدهایادعایی نیست؛ بلکه خاصان درگاه الهی و پرده نشینان عصمت و طهارت بر آن اذعاندارند. او قصیده «تائیه» خود را بر امام علی بن موسی الرضا(ع) انشاد میکند و چون بهاین بیت میرسد:
خروج امام لامحاله خارجیقوم علی اسم اللّ’ه والبرکات
امام میگریند و تصریح میکنند: «ای دعبل! هر آینه روح القدس است که به زبانتو سخن میگوید» بلی، دعبل قهرمان و یکه تاز عرصه شعر است. او کسی است که نهتنها در سیاق ادبی اشعار تحولی عظیم پدید میآورد، بلکه در جای گزین سازی معانی درقوالب شعر، مبدع سبکی ممتاز و ویژه است. پیشروی او در تمامی زمینهها مشخصه بارزاو است. خصلتی که دیگران در برابر او ناچار به خضوع میکند و جز اذعان لفظی و عملیبه فضیلت او، راه دیگری برایش باقی نمیگذارد. قبله پیمایان شعر و ادب به تقدم تصریحمیکنند و از مبالغه در این باب، هراسی به خود راه نمیدهند.
«ابن مهرویه» از پدرش نقل میکند: «شعر، با دعبل به پایان رسید»
و «بختری» گوید:
«در هر آینه دعبل ـ در نزد من ـ از مسلم بن ولید شاعرتر است» چون افرادپرسیدند که برهانت بر این ادعا چیست؟ گفت: «چرا که کلام دعبل از عربیت بیشترینسبت به شعر مسلم بن ولید برخوردار است و سبک اصیل عربی نزدیکتر.» بختری دراین مدعا، هیچگاه تردیدی نیز به خود راه نداد. (۳) «مأمون» خلیفه مقتدر عباسی ـ کهاتفاقاً به فضل و ادب هم شهرت داشت ـ نیز از این حقیقت غافل نبود و بر اساس روایتی،هنگامی که در نزد او سخن از شعرای بنی خزاعه میرود، او هیچ یک از ایشان را همآورددعبل نمیداند. (۴) این شاعر عالی قدر، نه تنها از طبعی روان و نبوغی منحصر به فردبرخوردار است، بلکه از «جاحظ» نقل کردهاند که گفت، از دعبل شنیدم که گفت: در طولشصت سال گذشته بر من روزی نگذشت که در آن شعری نگفتم» و این دلیلی واضح برممارست و پشتکار اوست.
نقش شاعران ایرانی در پویایی قیام کربلای حسینی(ع)
با ورود اسلام به ایران، مردم رنج کشیده ایران که از ظلم پادشاهان ستمگرساسانی به ستوه آمده بودند، با آغوش باز اسلام را پذیرفتند. ایرانیان در طول تاریخهمواره به اسلام و پیامبر اکرم و اهل بیت گرامیاش عشق میورزیدند. در ایران نیز شعرا وگویندگان زبان فارسی از دیرباز به مدح و منقبت رسول اکرم وائمه اطهار: و به ویژهحماسه کربلا مبادرت ورزیده و آثار بسیار ارزنده و دلنشینی از خود بر جای گذاشتهاند،ولی آنچه که موجب سرآغاز یک دگرگونی در روند معمول مراثی و مناقب ائمه اطهار و اهلبیت (ع) گردید، در دوره حکومت صفویه پایه گذاری شد.
در دوران حکومت صفویه، تشیع مذهب رسمی ایران قرار گرفت و نظم و نثرمذهبی ترقی بسیاری کرد. چون فرمانروایان این سلسله که نسبت خود را به امام موسیکاظم(ع) میرساندند، به مدح و ستایش خود توجهی نداشته و انعام و صله به شاعرانیمیدادند که بزرگان دین و امامان و ائمه اطهار(ع) را ستایش نمایند. اسکندر بیک ترکانمؤلف کتاب تاریخ عالم آرای عباسی، در شرح حال شاه طهماسب صفوی چنینمینگارد:
«در اوایل حال، حضرت خاقانی جنّت مکانی را توجه به حال این طبقه بود…و دراواخر ایام حیات، که در امر به معروف و نهی از منکر مبالغه عظیم میفرمودند، چون اینطبقه علیه را وسیع المشرب شمرده، از صلحا و زمره اتقیا نمیدانستند، زیاده توجهی بهحال ایشان نمیفرمودند، و راه گذرانیدن قطعه و قصیده نمیدادند.
مولانا محتشم کاشانی قصیدهای غرا در مدح آن حضرت و قصیدهای دیگر درمدح مخدره زمان، شهزاده پریخان خانم، به نظم در آورده از کاشان فرستاده بود، به وسیلهشهزاده مذکور معروض گشت. شاه جنت فرمودند که: من راضی نیستم که شعرا زبان بهمدح و ثنای من آلایند. از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند، زیرا که بهفکر دقیق، معانی بلند واستعارههای دور از کار در رشته بلاغت در آورده به ملوک نسبتمیدهند که به مضمون دراکذب اوست احسن! واکثر در موضوع خود نیست. اما اگر بهحضرات مقدسات نسبت نمایند، شأن معانی نشان ایشان بالاتر از آن است که محتملالوقوع است.» غرض که جناب مولانا صله شعر از جانب اشرف نیافت.» این طرز فکر وایمان و اعتقاد منحصر به شاه طهماسب نبود و دیگر پادشاهان خاندان صفوی منجملهشاه عباس که خود را غلام شاه ولایت میشمرد و عنوان کلب آستان علی یا کلب آستانولایت، در واقع نوعی عنوان رسمی او محسوب میگردید، نیز جز به ترویج علوم دینی ازکلام وفقه وحدیث و ذکر مناقب اهل بیت رسالت و مصائب شهدای کربلا، توجه نداشتند وفکر نویسندگان و شاعران را معطوف به مسائل دینی و سرودن مراثی و اشعار مذهبیمیکردند.
بنابراین شعرا به جای مدح شاهان صفوی، به نعت انبیا واولیا پرداختند و مدح ومرثیه آل رسول را موضوع قرار دادند و مورد تشویق و ترغیب فرمانروایان صفوی قرارگرفتند، به طوری که معروف است، شانی تکلو شاعر این دوره به مناسبت سرودناینبیت:
اگر دشمن کشد شمشیر گر دوست به طاق ابروی جانانه اوست
که در مدح حضرت علی(ع) سروده بود، هم وزن خود، طلا از شاه عباس صفویصله دریافت کرد. در این دوره، علما نیز در جمع کردن اخبار و آثار شیعه و بسط فقه وحدیث کوشیدند؛ چنان که در مدت دو قرن و نیم حکومت صفویه، ایران شاهد ظهور وطلوع دهها دانشمند و متفکر مشهور بوده است که هر یک از نوابغ بزرگ جهان اسلام بهشمار میروند.
از امتیازهای مهم این دوره آن است که مسائل دینی را که سابقاً به زبان عربیمینوشتند؛ به طوری که علامه مجلسی دانشمند معروف این زمان نزدیک به پنجاه جلدکتاب و رساله در مسائل دینی و مذهبی به زبان فارسی نوشت و کتابهای دیگری مانندجامع عباسی شیخ بهایی و ابواب الجنان قزوینی در علوم دینی واحادیث و نظیر اینها بهوجود آمد. بنابراین، بی توجهی پادشاهان صفوی به مدح و ستایش سلطانی و تشویق وترغیب آنها به سرودن مراثی و مناقب ائمه اطهار: باعث دگرگونی ناگزیری در ادبیات وزبان فارسی گردید؛ چنان که سرودن مراثی شهیدان کربلا و مداحی اهل بیت: جایویژهای در ابیات پیدا کرد و شعر و شاعر خادم و مروج مذهب وسیلهای برای اقامه مراسمسوگواری محرم و نشر مناقب و مراثی ائمه دین گردیدند.
شعرا و گویندگان زبان فارسی، مراثی و اشعار مذهبی را در انواع مختلف قالبهایشعری از قبیل: قصیده مثنوی، غزل، ترکیب بند و… با شور و حالی دلنشین و سوزناکبیان داشتهاند، ولی از میان قالبهای شعری، بیان مراثی و مخصوصاً شرح حماسهعاشورای حسینی، پس از آنکه محتشم کاشانی دوازده بند معروف خود را در مرثیهشهیدان کربلا سرود، در قالب ترکیب بند متداول گردید و مورد تتبع قرار گرفت، دوازده بندمحتشم کاشانی که با بیت زیر آغاز میگردد:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
دارای شهرت وانعکاس فوق العاده و تأثیر وقبول بی نظیری در ادبیات بعد ازصفویه میباشد، به طوری که بسیاری از شاعران بزرگ و صاحب قریحه، مانند صباحیبیدگلی، وصال شیرازی، سروش اصفهانی نیز به تتبع از آن پرداختهاند و در حالی کهشاهکارهای زیبا و دلنشین آفریدهاند، به جرأت میتوان بیان داشت که هنوز هیچ کدامبه گیرایی و محکمی و تأثیر عمیق آن در روح و درون آدمی، مطابق آنچه محتشم سرودهاست، نمیباشد.
ترکیب بندهای مختلف وصال شیرازی که از شاهکارهای مراثی در زبان فارسیبه حساب میآیند، بسیار متنوع و زیاد هستند. وصال که استادی بزرگ و توانا بود، هنرشعریش را وقف عالیترین حماسه تاریخ بشری؛ یعنی حماسه حسینی نمود واشعاری بیهمتا و دریایی از در و گوهر پدید آورد.
هر چند که این ترکیب بندهای شعرا، هر یک دارای زیبایی و لطف خاص خودمیباشد و هر سرایندهای بر حسب نوع مهارت و استادی که در سرودن قالب شعری خاصخود مانند غزل، قصیده و… داشته است تحت تأثیر این استادی و مهارت ترکیب بند راسروده و مقایسه کامل و همه جانبهای نمیتوان در این مختصر روی آنها انجام داد، ولیبرای شناسایی بیشتر مختصری در این باره بیان میگردد:
محشتم کاشانی
ترکیب بند محتشم، استادانه، متین و زیبا سروده شده و دارای بیان حماسیرسایی میباشد. شروع آن با یک حالت پرسش و تعجب از علت و موضوع عزاداری در ماهمحرم است:
بازایت چه شورشست که در خلق آدم است *** باز این چه نوحه چه عزا چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین *** بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیستای *** رستخیز علم که نامش محرم است
وآن گاه مرحله به مرحله بیان میگردد، تا این که شور و احساسات حماسی بیان بهاوج خود میرسد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد زکوهسار *** گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئنگفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش آن زمان به لرزه در آمد که چرخ پیرافتاد در گمان که قیامت شد آشکار
و در پایان دامنه بیان احساسات با زیبایی خاصی به حالت عادی بر میگردد:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانه طاقت خراب شد *** تا چرخ سفله بود، خطایی چنین نکرد بر هیچ آفریده، جفائی چنین نکرد
هم چنین تسلط و استادی محتشم است که کار او را بی نظیر و دارای تأثیر وگیرایی منحصر به فرد در بیان مراثی نموده است؛ در حالی که اصولاً در هر فنی پس ازمبتکر میبایست پی گیران بعدی، پس از ممارست و کوشش بیشتر و زیادتر شاهکاربیافرینند، ولی به جرأت میتوان بیان داشت که دوازده بند محتشم در بین این سرودهها،تنها شاهکار است.
وحشی بافقی
وحشی که شاعری غزل سرا است، دارای ترکیب بندی کوتاه و شامل پنج بندمیباشد که بیانی سنگین و دل نشین و با قدرت و یکنواخت دارد:
روزیست این که حادثه کوس بلا زده است کوس بلا به معرکه کربلا زده است *** روزیست این که کشته بی داد کربلازانوی داد در حرم کبریا زده است
ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسینو آن نامهها و آرزوی خدمت حسین *** ای قوم بی حیا چه شد آن شوق و اشتیاق آن جد و جهد در طلب حضرت حسین
عاشق اصفهانی
عاشق از بهترین غزل سرایان قرن دوازدهم هجری است، دارای دوازده بندیزیبا، دل نشین و شورانگیز و به سبک محتشم کاشانی میباشد:
امروز روز تعزیه آل مصطفی است امروز روز ماتم سلطان کربلاست *** روزیست اینکه نخل فتوت زپافتاد روزیست این که شور قیامت بپای خاست
تعداد ابیات هر بند مساوی و تک بیتهای واسطه، رسا و سنگین است:
جن و ملک بنوحه در آمد عزای کیستاین شور در زمین و فلک از برای کیست *** بیش از هزار سال شد اکنون که ماتم است از بهر او هنوز چنین ماتمی کم است
صباحی بیدگلی
صباحی که یکی از شعرای معروف و چیره دست قرن دوازدهم و سیزدهم میباشد،در سرودن ترکیب بند استادی زیادی نشان داده است. ترکیب بندی که وی در بیان زلزلهکاشان و مرگ فرزندانش سروده، بسیار رسا و متین است. صباحی در تتبع از کار محتشمکاشانی نیز ترکیب بندی در چهارده بند سروده که بسیار عالی و سنگین و حتی بی نظیرمیباشد. اشعار وی دارای شروعی کوبنده و حماسی و همچون تابلویی زنده و برجستهاست که با استادی و مهارت خاص، صحنه رویارویی حق و باطل را نشان میدهد:
افتاده شامگه به کنار افق نگونخور چون سر بریده ازین طشت واژگون *** افکند چرخ مغفر زرین و از شفقدر خون کشید دامن خفتان نیلگون
* * *
چون شد بساط آل نبی در زمانه طیآمد بهار گلشن دین را زمان وی *** یثرب بباد رفت به تعمیر ملک شام بطحا خراب شد به تمنای ملک ری
سرگشته بانوان حرم گرد شاه دینچون دختران نعش به پیرامون جدی
خاقان
فتحعلی شاه قاجار علاقه وافری به شعر و شاعری داشت و شعر میسرود و تخلصشعریش خاقان بود. او دارای دیوان اشعاری است که بخش زیادی از آن را مراثی و اشعارمذهبی ونوحه تشکیل میدهد و در رثای شهیدان کربلا سروده است. وی به تتبع ازمحتشم کاشانی دارای ترکیب بندی است که بسیار روان و دلچسب و هنرمندانه سرودهشده. لطف کلام او با ذکر نمونههایی از اشعارش مشخص میگردد:
در حیرتـم کـه چـرا غـرق خـون نشددر ماتـم حسیـن زمیـن واژگون نشد *** جان جهان زجسم جهان رفت و وین عجباین جان سخت از تن یاران برون نشد
افتاد آسمان امامت چو بر زمین ساکن چرا سپهر و زمین بی سکون نشد *** بفشرد پای در ره صبر و رضا حسینبا حق نمود وعده خود را وفا حسین
وصال شیرازی
وصال بهترین مرثیه سرای اهل بیت: به شمار میرود، فردی شاعر، دانشمند،عارف متقی و هنرمند میباشد.
مراثی وصال بالغ بر دو هزار بیت است که بیشتر به صورت ترکیب بند ومثنویسروده شده و به طور قطع یکی از شاهکارهای ادبی فارسی در این زمینه است. وصالبیشتر مراثی خود را درباره خاندان عصمت وطهارت در آخر عمر و در حالی که از دیدهنابینا بود، سروده و سوز سخن وی در بیان مصائب اهل بیت پیغمبر موضوعی است که هرخوانندهای با مطالعه مختصر مراثی وی به خوبی در مییابد:
این جامه سیاه فلک در عزای کیستوین جیب چاک گشته صبح از برای کیست *** این آه شعله ور که زدلها رود به چرخ زاندوه دل گداز و غم جانگداز کیست
خونی اگر نه دامن دلها گرفته است این لخت دل بدامن ما خونبهای کیست *** صاحب عزا کسی است که دلهاست جای او دلها جز آنکه مونس دلهاست جای کیست
آری خداست در دل و صاحب عزا خداست ز آن هر دلی به تعزیه شاه کربلاست
عقیده پاک و ارادت مخصوص به خاندان نبوت، گفتار وی را به حد کمال رسانده وشعرش در اثر عنایت غیبی آن خاندان مکرّم برتری خاصی یافته است. وی روزی درخواب حضرت فاطمه۳ را دید، به وی سلام کرد و در پاسخ سلام خود عنایتی ندید،دوباره سلام کرد باز جوابی نیافت، آشفته حال عرض کرد مگر خدمات وصال، پذیرفته آنآستان نیست که بذل عنایتی نمیشود.
حضرت فاطمه زهرا۳ در جواب فرمودند با این سعادتی که خداوند به تو عنایتفرموده، دریغ است که تنها حسین(ع) را فرزند من دانی. وصال سراسیه و پریشان حال ازخواب برخاست و مرثیه معروف حضرت امام حسن مجتبی(ع) را با سوز و گداز تمام سرود:
از خواب جست تشنه لب آن بسط مستطاببر کوزه برد لب که بر آتش فشاند آب *** آبــی کـه داشت سوده الماس درکشیدچون جعده جعده رفت هماندم به پیچ و تاب
در شب دیگر که وقار به نوشتن آن اشعار با حضور پدر سرگرم بود، خوابش در ربود،پس از بیداری با کمال شادمانی پدر را به زیارت امام در خواب مژده داد و از قول آنحضرت بیان داشت که مرثیه پذیرفته شد، ولی در بند سوم امام علی(ع) در این شعرتصرفی فرمود که چنین است:
خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهریعنی امامتش به برادر حواله کرد
گفتار وصال معلوم نیست و از آن زمان تاکنون این شعر به همان تصرف امامعلی(ع) خوانده میشود.
به هر حال بدون هیچ شک اگر از مرحوم وصال جز این مراثی چیزی بجا ماندهبود، باز وی در شمار شاعران بزرگ بود، چه سخن وی در بیان مصائب اهل بیت در اوجاست و تاکنون کمتر کلامی باین سوز و گداز و در عین حال متین و منسجم به وسیلهشاعری برشته نظم درآمده است:
نوبهار است جهان زار چمن خوار چراستعید شد سینه پرانده و دل افکار چراست *** ناله دل عوض مرغ خوش آواز زچیستاشک خونین بدل ابر گهربار چراست
روز شادی است نه اندوه بهار است نه دیاثر اندوه و غم بر درو دیوار چراست *** نه آن گلباد دادم کز گلستان و چمن جویمنه آن گوهر زمن شد کز بدخشان و یمن جویم
نه آن گلزار شد افسرده، نه آن باغ پژمرده که مانندش زشمشاد و گل و سرو و سمن جویم *** ولی آن گلبن خندان که عدوان داد بربادش در این گلشن که خواهد جست مانندش که من جویم
سروش اصفهانی
سروش شاعر غزل سرای معروف دوره قاجاریه، دارای آثار منظوم بسیار زیادی درمنقبت رسول اکرم(ص) و خاندان نبوت و رسالت میباشد. وی مثنوی زیبایی به نام «روضهالانوار» و ترکیب بندی در شصت بند در ذکر واقعه کربلا و شرح وقایع ومبارزات سربازانمقاوم حق بر علیه باطل سروده که بسیار زیبا و رسا است:
ای دیده خون ببار که ماه محرمستنزد خدای دیده گریان مکرمست *** فرمود شاه دین که منم کشته سرشکبر زخمهای شاه سرشک تومرهمست
بی دیده پر آب و نفسهای آتشین گر لاف مهر شاه زنی نا مسلمست
* * *
پیرانه سر به معرکه جولانم آرزوست دشت مصاف و عرصه میدانم و آرزوست *** سر باختن چو گوی به میدان عشق شاهبا قامتی چو خم شده چو گانم آرزوست
* * *
روزی چنان به یاد زمین و زمان نداشتجوری ستاره کرد که خود گمان نداشت *** دانی دراز بود چرا روز قتل شاهزیرا که قوت حرکت آسمان نداشت
بگرفت آفتاب و بلرزید کوه و دشتبارید خون تازه از این باژگونه طشت
وقار شیرازی
وقار فرزند ارشد وصال شیرازی، علم و کمال و شعر و شاعری را در محضر پدراستادش آموخته و در خاندان وصال دانشمندی تمام عیار بود. وی در سرودن مراثی و درقالب ترکیب بند به تتبع از محتشم و پدرش وصال دارای بیانی ساده، آهنگین، زیبا وسهل و ممتنع میباشد و در این تتبع، کمال استادی ودقت را به کار برده و موفق هم بودهاست؛ به طوری که مراثی وقار که در جواب محتشم کاشانی سروده شده، به کار وی بسیارنزدیک است:
ای دل بنال زار که هنگام ماتمستوز دیده اشک بار که ماه محرمست *** هر جا که بنگری همه اوضاع اندهستهر سو که بگذری همه اسباب ماتمست
* * *
ای چرخ سالهاست که بیداد کردهای امروز این طریقه نه بنیاد کردهای *** نشنیدهام دلی که زاندوه نخستهای یا خاطری که یک نفسش شاد کردهای
لیک از هزار دل که ببستی به بند غم یکبار هم دلی زغم آزاد کردهای
محمود خان صبا که در سرودن قصیده استادی مسلم است در رثای شهیدانکربلا دارای ترکیب بندی است که بسیار سلیس و روان و محکم سروده شده و یکی ازبهترین مراثی موجود در این زمینه است:
باز از افق هلال محرم شد آشکارواز غم نشست بر دل پیر و جوان غبار *** باز آتش زروی زمین گشته شعله ور کافتاد از آن به خرمن هفت آسمان شرار
برخاست از زمین وزمان شور رستخیزوزهر طرف علامت محشر شد آشکار *** پیرایه بخش چهره صبر و رضا حسینسرمایه شفاعت روز جزا حسین
* * *
گر در زمانه واقعه کربلا نبود معلوم، قدر صبر و عیار رضای نبود *** سبطی چنین برای فدا گرنبی نداشتآسان بدو شفاعت روز جزا نبود
کی بر فلک درخت شقاوت کشید سرگر زیر خاک تخم جفا زابتدا نبود *** آید کجا زعهده این درد و غم برونچشم زمانه بارد اگر تا به حشر خون
حجه الاسلام نیر
حجه الاسلام نیز که دارای قریحه سرشاری بوده، دیوانی مشحون از ذکر مناقباهل بیت: وبه ویژه حماسه آفرینان کربلا سروده است. وی چون دارای اطلاعات ومعلومات وسیع مذهبی بود، از این اطلاعات و اصطلاحات در سرودن مراثی استفادهنموده و نمونههایی بسیار سنگین، محکم و متین به وجود آورده است. تشبیهات زیبا ولطیف وی بسیار دل چسب و شورانگیز است:
گفت ای گروه هر که ندارد هوای ماسر گیرد و برون رود از کربلای ما *** نا داده تن بخواری و ناکرده ترک سرنتوان نهاد پای به خلوت سرای ما
همراه بزم ما نبود طالبان جاهبیگانه باید از دو جهان آشنای ما *** برگردد آنکه با هوس کشور آمده سر ناور به افسر شاهی گدای ما
* * *
چون زد سر از سرداق حباب نیلگونصبح قیامتی نتوان گفتنش که چون *** ترک فلک زجیش شب از بس برید سرلبریز شد زخون شفق طشت آبگون
لیلای شب دریده گریبان بریده موبگرفت راه بادیه زین خرگه نگون *** دست فلک نمود گریبان صبح چاکبارید از ستاره به بر اشک لاله گون
افتاد شور وغلغله در طارق نه رواقچون آفتاب دین قدم از خیمه زد برون
ادیب الممالک فراهانی
ادیب الممالک فراهانی که در علوم ادب ولغت فارسی وعربی استاد بود و در سرودنقصیده وقطعه مهارت کامل داشت، ترکیب بند رسایی در مراثی اهل بیت و واقعه کربلاسروده که دارای بیانی سنگین، متین، ادیبانه و سوزناک است:
آه از حسین و داغ فزون از شمارهاش و آن دردها که کس نتوانست چارهاش *** فریادهای العطش آل وعترتش تبخالهای لعل لب شیرخوارهاش
داغی که کهنه شد به یقین بی اثر شودوین داغ هر زمان اثرش بیشتر شود
علامه کمپانی
آیه اللّ’ه حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، دارای نبوغ واستعداد بی نظیر واطلاعات و تحصیلات بسیار بالا در علوم و معارف اسلامی بود. از او دیوان اشعاری بهزبان فارسی باقی مانده که مشحون از مدایح اهل بیت: و غزلهای عرفانی است. ویچون دارای اطلاعات کامل مذهبی بود وتسلط جامعی به زبان و ادبیات عرب داشت، درمراثی و اشعار مذهبی خود از لغات و اصطلاحات و تخصصی نیز استفاده نموده و دارایبیانی عرفانی، استادانه، لطیف و آهنگون است. ترکیب بند وی با کار محتشم کاشانیقابل مقایسه و هم ردیف است:
بـاز ایـن چـه آتش است که بر جان عالم استبـاز این چه شعله و غم واندوه و ماتم است *** بــاز ایـن حدیث حادثـه جانگـداز چیستباز ایـن چه قصـه ایسـت که با قصه توأم است
گلـزار دهــر گشته خـزان از سمـوم قهـر گویـا ربیع ماتـم و مــاه محـرم است *** سهم قدر زقوس قضا دلنشین رسیددر مرکز محیط رضا تیر کین رسید
کرد آن سه شعبه نقطه توحید را دونیموزشش جهت فغان به سپهر برین رسید *** افعی صفت گرفت سر از کنج معرفت بد گوهری به مخزن در سمین رسید
طوطی همدانی
طوطی دارای بیانی زیبا و ساده و دلنشین در مراثی شهیدان کربلاست، هر چندکه در مقام مقایسه با سرودههای سایر شعرا، کار وی در ردیف دوم قرار میگیرد، ولی ذوقسرشار و اخلاص باطن و بیان آهنگین در اشعار وی کاملاً مشهود است:
خون میچکد مدام زچشم جهان هنوزبهر عزای خسرو لب تشنگان هنوز *** هنگامه عزای وی افکند تا قیامشور و نشور در سر پیر و جوان هنوز
* * *
شاها عزای تست بپا تا جهان بپاستدر قلب دوستان تو آشوب کربلاست *** از بند بندشان همه در ناله و خروشبر پا چونی زشور غمانگیز نینواست
اهلی شیرازی
اهلی شیرازی دارای قصاید و اشعار زیادی در مناقب رسول اکرم(ص) ورثایاهلبیت: وشهیدان کربلا است؛ هر چند که ترکیب وی در نعت حضرت رسالت وائمهاطهار است، ولی چون از سرور شهیدان کربلا؛ یعنی امام حسین نیز ذکری به میان آمدهاست و همچنین بعلت زیبایی خاصی که این ترکیب بند دارد و هر بند آن در مناقب یکیاز امامان و ائمه(ع) میباشد، جای آن در این مجموعه خالی بود که پایان بخش اینگنجینهگردید:
چون زعالم تشنه لب شد سرور آزاد حسینکار ما از گریه سقائی است بر یاد حسین *** آفتابی چون نبی، ماه تمامی چون علیشد قران هر دو یکجا بهر ایجاد حسین
گر حسین تشنه لب را جان زمحنت سوختندماند از او شمعی که صد عالم چراغ افروختند
* * *
آنچه بیان شد، گوشهای بود از عشق وارادت شاعران پاک نهاد ایرانی که در بیانفضیلت ائمه اطهار: خصوصاً سید وسالار شهیدان امام حسین(ع) سرودهاند. رمزماندگاری این اشعار به واسطه ماندگاری حماسه جاوید عاشورای حسینی است، گر چه درحال حاضر و قرن معاصر چهرههای بزرگی هستند که اشعار زیبایی در منقبت ائمهاطهار: و خصوصاً امام حسین(ع) سرودهاند. اما مجال سخن گفتن در این باره نیست.خلاصه آن که اگر امروز قیام امام حسین و نهضت عاشورا همچنان پویا و زنده است بهواسطه انسانهای پاک و آگاهی است که هنر خویش را در خدمت به آن به کار گرفتهاند وبا اشعار خود این واقعه را به صورت یک واقعه حماسی به نسل امروز منتقل کردهاند. امیداست شاعران متعهد و شیفته اهل بیت: نیز پیام نهضت کربلای حسینی را با همینحرارت وابهت به نسل آینده منتقل کنند، چرا که نام و حماسه وقیام امام حسین آتشیاست در قلوب مؤمنان که تا قیامت خاموش نخواهد شد.
سید محمد مدنی بجستانی
آذر ماه ۱۳۸۱
نتیجه
شعر و خطابه و منبر در کشور ما مولود عاشورا است. امام حسین در زمانی کهستمگران و یزیدیان بر مسلمانان حکومت میکردند قیام کرد و به دست سپاهیان کفر وستم به شهادت رسید. او با شهادت مظلومانه خود، درس آزادگی و شجاعت به همهانسانها داد. یکی از مهمترین ثمرات قیام امام حسین آغاز ادبیات و شعر حماسی ومذهبی در رابطه با این حماسه بزرگ بود.
تأکید و توجه ائمه اطهار: به بزرگداشت نام و یاد «امام حسین» وبیان قیام آنحضرت، باعث گردید شاعران و صاحبان علم و خرد، هنر خود را در این راه به کار برند.واینک که چهارده قرن از حماسه همیشه جاوید عاشورای حسینی میگذرد، پیام اینحماسه بزرگ بدون هیچگونه کم وکاست به نسل حاضر رسیده است. ائمه اطهار:توصیه و تأکید فراوانی به احیای سنت عاشورا کردهاند. و به شعرا بسیار توصیه شده که دراین موضوع شعر بگویند و احساسات مردم را تحریک کنند. اینحقیر نیز با اطلاعاتی کم وقلمی لرزان، اما با قلبی مالامال از عشق به سید و سالار شهیدان و با استمداد از روحمطهر آن حضرت، قلم به دست گرفته و در طی قریب به دو ماه صفحاتی نوشتم و تنهاامیدم این است که مورد قبول حضرت اباعبداللّ’ه و عاشقان حضرتش قرار گیرد.
در این صفحات به نقش ادبیاتو شعر در پویایی نهضت عاشورای حسینی اشارهشد، سپس به شرح حال کوتاهی درباره شاعران عرب و ایرانی که در مورد امام حسین شعرگفتهاند، پرداخته شده است. به هر حال، باید فلسفه قیام حسینی زنده و جاوید بماند.شاعران متعهد که در خود هنر شعر گفتن را مییابند و همه صاحبان علم و خرد و عاشقانمکتب همیشه جاوید حسینی باید در زنده نگه داشتن این حماسه جاوید بکوشند؛همانگونه که امام سجاد(ع) امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، وامام کاظم(ع) توصیهمیکردند. وکمیتها و دعبلها به وجود میآید و آثاری بر مرثیه گوییهای آنها مترتببود.نباید کاری کرد که احساسات مردم در این زمینه خاموش شود. باید همواره احساسات وعشق و علاقفه مردم به حق تیزتر شود و به باطل مطلقاً احساسات نفرتانگیز داشتهباشند. مبارزه حق و باطل همیشه در دنیا بوده و هست. موسی و فرعون ابراهیم و نمرود،محمد و ابوجهل، علی و معاویه، حسین و یزید و… همیشه در دنیا هستند، منظور ایننیست که همیشه در دنیا اشخاص به مقام و درجه ابراهیم و موسی و عیسی و محمد وعلیو حسین هستند. مقصود این است که همیشه حق و باطل در برابر یک دیگر هستند؛جامعه همیشه بر سر دو راهی حق و باطل است.
مکتب حسین بن علی(ع) اگر این طور باشد، میتواند حافظ اسلام باشد. فلسفهشعر گفتن، مرثیه، عزاداری، و گریه کردن بر حسین(ع) همه راههای زنده نگه داشتنمکتب حسینی است. اگر میخواهیم مکتب او زنده بشد باید در مکتب او با هر باطلیبجنگیم و با ظلم، بی عدالتی فحشا و منکرات مبارزه کنیم.
آری، اگر شخص حسین بن علی مرد، مکتب او زنده است. در پایان، سخنم را باجملهای زیبا از دانشمند و مورخ نامی جهان جرج جرداق به پایان میبرم.
اشعار شیعه، با الهام از روح انقلابی علی(ع) شاعر را از خواری و دنائت طبعرهانیده، در آسمان عزت نفس و بلند همتی به پرواز در آورد.
بار الها! ما را در مکتب حسین و در زیر لوای حسین زنده و ثابت قدم بدار