loading...
lιlıسایت تفریحی و سرگرمی 8 فام_lιlı8fam
آخرین ارسال های انجمن
دانیال بازدید : 159 جمعه 09 مرداد 1394 نظرات (0)

روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!

گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.

گفتند:…
آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید

گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،دوم آنچه مقدر است بودنی است،سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1588
  • کل نظرات : 265
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 1350
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 90
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 156
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 479
  • بازدید ماه : 174
  • بازدید سال : 22,011
  • بازدید کلی : 3,156,871
  • کدهای اختصاصی
  • کد نمایش افراد آنلاین
  • پشتیبانی

    نت فيکس نت فيکس نت فيکس نت فيکس